۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

سخنانی ارزنده و آموزنده از استاد دکتر علی شریعتی

نان


دموکراسی می گوید: رفیق، حرفت را خودت بزن،
نانت را من می خورم.


مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.


فاشیسم می گوید: رفیق، نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن ...


اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.


اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده
و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،
اما آن حرفی را که ما می گوییم بزن!

زن


زن عشق می كارد و كینه درو می كند ...


دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.


می تواند تنها یك همسر داشته باشد


و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!


برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است


و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ...


در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...


او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی!


او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی ...


او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ...


او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...


او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟


و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...


و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند


چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،


زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛


گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛


سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...


و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...!


و این رنج است

انسانها
ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و ...


دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدم‌ها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.


دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.


دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.


دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم هستند
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.


بد گویی


هر کس بد ما به خلق گوید


ما صورت او نمی خراشیم


ما خوبی او به خلق گوییم


تا هر دو دروغ گفته باشیم!


خواستن


وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند
وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است


وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است
وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است


وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

راه


نامم را پدرم انتخاب کرد!


نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!


دیگر بس است!


راهم را خودم انتخاب خواهم کرد ...



گلواژه هایی کوتاه، با مفاهیمی زیبا از دکتر علی شریعتی


وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است


اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است


اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم. این زندگی من است


دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند


اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری
به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق
آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد

هیچ نظری موجود نیست: