۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

قورباغه درختی درخشان

قورباغه درختی کوبائی که با بلعیدن یک لامپ روشن متصل به برق
باعث روشن شدن شکم خودگردیده و نهایتا با بیرون اوردن لامپ
توسط عکاس جان سالم به در برده است




۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

چرچيل و راننده تاکسی

چرچيل(نخست وزير اسبق بريتانيا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC برای مصاحبه می‌رفت.


هنگامی که به آن جا رسيد به راننده گفت آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم.


راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را از راديو گوش دهم" .


چرچيل از علاقه‌ی اين فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و يک اسکناس ده پوندی به او داد.


راننده با ديدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچيل! اگر بخواهيد، تا فردا هم اين‌جا منتظر می‌مانم!"

۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

سرود ملی

داستانی که در زیر نقل می‌شود، مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت «احمدشاه قاجار» برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای «دکتر جلال گنجی» فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» برای نگارنده نقل کرد:

«ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصیل می‌کردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوریم که عدۀ‌مان کم است. گفت: اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک دانشجو در اینجا تحصیل می‌کند و همان یک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد، و سرود ملی خود را خواهد خواند.

چاره‌ای نداشتیم. همۀ ایرانی‌ها دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم، و اگر هم داریم، ما به‌یاد نداریم. پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم... یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمی‌دانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و بگوئیم همین سرود ملی ما است... کسی نیست که سرود ملی ما را بداند و اعتراض کند...

اشعار مختلفی که از سعدی و حافظ می‌دانستیم، با هم تبادل کردیم. اما این شعرها آهنگین نبود و نمی‌شد به‌صورت سرود خواند. بالاخره من [دکتر گنجی] گفتم: بچه‌ها، عمو سبزی‌فروش را همه بلدید؟.. گفتند: آری. گفتم: هم آهنگین است، و هم ساده و کوتاه. بچه‌ها گفتند: آخر عمو سبزی‌فروش که سرود نمی‌شود. گفتم: بچه‌ها گوش کنید! و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم:«عمو سبزی‌فروش . . ... بله. سبزی کم‌فروش . . . بله. سبزی خوب داری؟ . .. . بله» فریاد شادی از بچه‌ها برخاست و شروع به تمرین نمودیم. بیشتر تکیۀ شعر روی کلمۀ «بله» بود که همه با صدای بم و زیر می‌خواندیم. همۀ شعر را نمی‌دانستیم. با توافق هم‌دیگر، «سرود ملی» به این‌صورت تدوین شد:

عمو سبزی‌فروش! . . . بله
سبزی کم‌فروش! . ... .. .. بله
سبزی خوب داری؟ . . بله
خیلی خوب داری؟ . . . بله
عمو سبزی‌فروش! . . . بله
سیب کالک داری؟ .. . . بله
زال‌زالک داری؟ . . . . . بله
سبزیت باریکه؟ ... . . . . بله
شبهات تاریکه؟ .... . . . . بله
عمو سبزی‌فروش! . . . بله
این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه، با یونیفورم یک‌شکل و یک‌رنگ از مقابل امپراطور آلمان ، «عمو سبزی‌فروش» خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند.. از «بله» گفتن ما به هیجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند، به‌طوری که صدای «بله» در استادیوم طنین‌انداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به‌خیر گذشت.»
فصلنامۀ «ره‌ آورد» شمارۀ 35، صفحۀ 286

کانديداي شعر برگزيده سال 2005

اين شعر کانديداي شعر برگزيده سال 2005 شده. توسط يک بچه آفريقايي نوشته شده و استدلال شگفت انگيزي داره :

When I born , I Black , When I grow up , I Black ,
When I go in Sun , I Black , When I scared , I Black ,
When I sick , I Black , And when I die , I still black...
And you White fellow,
When you born , you pink , When you grow up , you White,
When you go in Sun , you Red , When you cold , you blue,
When you scared , you yellow , When you sick , you Green,
And when you die , you Gray...
And you call me colored???.. .. ........"

وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم، سياهم،
وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم، سياهم،
وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم، هنوزم سياهم....
و تو، آدم سفيد،
وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ ميشي، سفيدي،
وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت ميشه، آبي اي،
وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي، سبزي،
و وقتي مي ميري، خاکستري اي...
و تو به من ميگي رنگين پوست؟؟؟..........

اسرار امضا

کساني که به طرف عقربهاي ساعت امضاء می‌كنند انسان‌های منطقی هستند
كسانی كه بر عكس عقربه‌های ساعت امضاء میكنند دير منطق را قبول می‌كنند و بيشتر غير منطقی هستند
كسانی كه از خطوط عمودی استفاده میكنند لجاجت و پافشاری در امور دارند
كسانی كه از خطوط افقی استفاده میكنند انسان‌های منظّم هستند
كسانی كه با فشار امضاء می‌كنند در كودكی سختی كشيده‌اند
كسانی كه پيچيده امضاء می‌كنند شكّاك هستند
كسانی كه در امضای خود اسم و فاميل می‌نويسند خودشان را در فاميل برتر می دانند
كسانی كه در امضای خود فاميل می‌نويسند دارای منزلت هستند
كسانی كه اسمشان را می‌نويسند و روی اسمشان خط می‌زنند شخصيت خود را نشناخته‌اند
كسانی كه به حالت دايره و بيضی امضاء می‌كنند ، كسانی هستند كه میخواهند به قله برسند

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

معامله زندگی

این داستان به سال 1848 بر می گردد،درست زمانی که ایرلند اعلام استقلال از انگلستان کرد و در طی آن 9 جوان شورشی ایرلندی دستگیر و محکوم به مرگ شدند.
از آن جایی که حکم مجازات آنان قبل از ملکه ویکتوریا صادر شده بود،او تحمل اعدام کردن آنان را نداشت و به همین خاطر دستور داد تا آنان را به زندانی در مستعمره انگلستان یعنی استرالیا منتقل کنند.
حدود 40 سال پس از آن، ملکه ویکتوریا از استرالیا دیدن کرد و مورد استقبال نخست وزیر آنجا یعنی آقای چارلز دافی(CharLs Gavan Duffy ( قرار گرفت. وقتی آقای چارلز به اطلاع ملکه رساند که او یکی از 9 نفر ایرلندی محکوم به مرگ بوده است ، ملکه به راستی شوکه شد . ملکه از او پرسید که آیا از سرنوشت آن هشت زندانی دیگر خبری دارد یا نه ؟
او به آگاهی ملکه رساند که آنان همگی با یکدیگر در تماس هستند ، توماس فرانسیس(Tomas Francis Meagher)به ایالات متحده مهاجرت کرد و خیلی زود به مقام فرماندهی مونتانا رسید.
ترنس مک مانس(Terrence Mcmanus)و پاتریک دونا او(Patrik Don Ahue)هر دو ژنرال ارتش ایالات متحده شدند و بسیار عالی خدمت کردند.
ریچارد اوگورمان(Richard O Garman)به کانادا مهاجرت کرد و فرماندار کل نیوفوندلند شد.
ماریس لین(morris Lyene)و مایکل ایرلند(MichaeL IreLand)هر دو از اعضای هیئت دولت استرالیا شدند و جدا از هم به عنوان دادستان کل استرالیا انجام وظیفه کردند.
دارسی مگی(Darcy Mcgee)نخست وزیر کانادا شد.
و در آخر جان میچل (john Mitchell)نیز در مقام شهردار نیویورک خدمت کرد.
همه ما نه تنها با سر خوردگیها و نا کامیها بلکه با موانع و سدهایی در جاده های مختلف موفقیت روبرو میشویم.
این داستان مصداق این جمله است:(در معامله زندگی ،گذشته شما هرگز برابر با آینده تان نیست.)

کمربند ايمني

وقتي اتومبيلي با سرعت هشتاد کيلومتر در ساعت به مانعي برخورد مي‌کند: در 2 صدم ثانيه: سپر در هم مي‌شکند. اتومبيل فشاري برابر سي برابر وزن خود را تحمل مي‌کند.
در 4 صدم ثانيه: راننده و سرنشينان هر کدام با فشاري برابر 2 تن به جلو پرتاب مي‌شوند.
در 5 صدم ثانيه: بدن راننده با همان نيروي 2 تني با فرمان اتومبيل برخورد مي‌کند.
در 7 صدم ثانيه: سرنشين جلوئي به داشبورد مي خورد
در 9 صدم ثانيه: سر سرنشينان به شيشه اتومبيل برخورد مي‌کند
در يک دهم ثانيه: سرنشينان عقب نيز به سرنشينان جلو مي‌پيوندند!
يادتان باشد که هنوز 90 درصد ثانيه اول باقي مانده....

کمربند ايمني را ببنديد چه در جلو نشسته‌ايد و چه در عقب ماشين، چه در مسافت‌هاي کوتاه درون شهري، و چه در مسافرت‌هاي بلند جاده‌اي

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین!

To fall in love
عاشق شدن

To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place.
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !

To clear your last exam.
آخرین امتحانت رو پاس کنی

To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to.
کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه

To find money in a pant that you haven't used since last year.
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی

To laugh at yourself looking at mirror, making faces.
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!!

Calls at midnight that last for hours.
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه

To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه

To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی !

To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می‌یاره

To be part of a team.
عضو یک تیم باشی

To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنی

To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !

To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده

To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره

remembering stupid things done with stupid friends. To laugh .......laugh. ........and laugh ......
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ....... باز هم بخندی

These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند

Let us learn to cherish them.
قدرشون روبدونیم

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد نه مشکلی که باید حلش کرد

وقتی زندگی 100 دلیل برای گریه كردن به تو نشان میده تو 1000 دلیل برای خندیدن به اون نشون بده

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

بزرگ ترین موتورسیکلت جهان ساخته شد!

بزرگترین موتورسیکلت جهان با استفاده از جالب ترین ابتکارات و خلاقیت ها در طراحی و ساخت سازه های پیچیده ی فلزی، ساخته شد. این موتور سیکلت عظیم الجثه حدود نه متر طول و هشت متر ارتفاع دارد و جالب است بدانید وزن آن معادل وزن یک اتوبوس است! در صورتی که این موتور سیکلت از روی یک خودرو عبور کند، عملا چیزی از آن باقی نمی ماند.
"ری باو من" استرالیایی مبتکری است که این موتور سیکلت را طراحی کرده و برای راه اندازی آن از موتور کامیون دیزلی استفاده کرده است. بدین ترتیب، قدرتی قابل توجه به آن داده است.
هر یک از چرخ های این ابر موتور سیکلت یک متر عرض داشته و بدین ترتیب سامانه ی حرکتی آن به هنگام حرکت بر روی زمین تعادل کاملی خواهد داشت. این چرخ ها مربوط به یک جرثقیل عظیم کاترپیلار 80 تنی است که هر کدام 3 متر ارتفاع دارند.
وزن این موتورسیکلت 6/13 تن بوده که معادل وزن حدود 10 خودرو یا یک اتوبوس است. این سازه ی موتوری جدید در نمایشگاه موتوری ملبورن به نمایش گذاشته شد.
این مبتکر استرالیایی مدت سه سال را برای ساخت آن صرف کرده و در این پروژه از همکاری گروهی از مهندسان و طراحان نیز استفاده کرده است.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

تفاوت دوست معمولي ودوست واقعي

يه دوست معمولي وقتي مي آيد خونت، مثل مهمون رفتار مي کنه


يه دوست واقعي درِ يخچال رو باز مي کنه و از خودش پذيرايي مي کنه
يه دوست معمولي هرگز گريه تو رو نديده


يه دوست واقعي شونه هاش از اشکاي تو خيسه


يه دوست معمولي اسم کوچيک پدر و مادر تو رو نمي دونه


يه دوست واقعي اسم وشماره تلفن اون هارو تو دفترش داره


يه دوست معمولي يه دسته گل واسه مهمونيت مي آره


يه دوست واقعي زودتر مياد تا تو آشپزي بهت کمک کنه و ديرتر مي ره تا به
کمکت همه جارو جمع و جور کنه


يه دوست معمولي متنفره از اين که وقتي رفته که بخوابه بهش تلفن کني


يه دوست واقعي مي پرسه چرا يه مدته طولانيه که زنگ نمي زني؟


يه دوست معمولي ازت مي خواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزني


يه دوست واقعي ازت مي خواد که مشکلات را حل کنه


يه دوست معمولي وقتي بين تون بحثي مي شه دوستي رو تموم شده مي دونه


يه دوست واقعي بهت بعد از يه دعواهم زنگ مي زنه


يه دوست معمولي هميشه ازت انتظار داره .


يه دوست واقعي مي خواد که تو هميشه رو کمکش حساب کني

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

می دانیم جایمان کجاست



مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست.
قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي نكرد و روي همان صندلي نشست.
جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد.
جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست.
کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت:
شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است؟
نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است.
اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟
اواضافه کردکه سال هاي سال است دولت انگلستان درسرزمين ماخيمه زده وکم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان.
سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت.
با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت تاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد.

بنای باشكوه ايرانى که جزء عجایب هفت گانه ی دنیا نشد



بنايي با معماري‌ خاصي در «نقش رستم» وجود دارد كه از زمان حمله اعراب به ايران به اشتباه، نام «كعبه زرتشت» را به آن دادند، چون كاربرد واقعي آن را نمي‌دانستند. آن زمان فكر مي‌كردند كه هر ديني بايد براي خود بُتكده يا عبادتگاهي داشته باشد، براي همين فكر كردند اين بنا هم مركزيت يا كعبه زرتشتيان است.
در ديوار داخل اين ساختمان لغت «کعبه» حکاکي شده است. در کتاب‌هاي زرتشتي آمده است که حضرت زرتشت «زاراتشترا» در اين محل، نيايش مي‌کرده است. اعراب، لغت کعبه را از پارسي پهلوي گرفتند. همان‌طور که در زمان داريوش کبير به كشور «عمان» امروزي «مکه» مي‌گفتند؛ بنابراين كلمه مكه نيز فارسي است.
در محاسبه روز نوروز در کتب زرتشتي نوشته شده است که زرتشت در اين رصدخانه، محل شروع نوروز را محاسبه کرد. نوروز در روز اول فروردين از محلي شروع مي‌شود که اولين اشعه آفتاب در آنجا بتابد. بر اساس برآورد گاهنامه زرتشت، هر 700 سال يک‌بار نوروز از ايران شروع مي‌شود. آخرين‌باري که نوروز از ايران شروع شد، 300 سال پيش بود. در سال 1387، نوروز از پاريس و بروکسل و در سال 1388 ار تورنتو و نيويورک شروع شد. سال آينده هم نوروز از محلي بين آلاسکا و هاوايي شروع خواهد شد.

از زمان حمله اعراب به ايران تا به امروز، يعني قرن بيست و يكم ميلادي، كاربرد و تعريف اين بنا كشف نشده بود. خوشبختانه پژوهشگر ايراني «رضا مرادي غياث‌آبادي» كه تحقيقات فراواني در زمينه ايران باستان داشته است، نتيجه كشف خود را در كتابي به نام «نظام گاهشماري در چارطاقي‌هاي ايران» توسط انتشارات «نويد شيراز» به چاپ رسانده و راز اين بنا را منتشر كرده است.
تا امروز حدس مي‌زدند كاربرد اين بنا، محل نگهداري كتاب اوستا و اسناد حكومتي يا محل گنجينه دربار و يا آتشكده معبد بوده است. اما غياث‌آبادي با تحقيقات خود ثابت كرد اين بنا با مقايسه با تمامي بناهاي گاهشماري (تقويم) آفتابي در سرتاسر جهان، پيشرفته‌ترين، دقيق‌ترين، و بهترين بناي گاهشماري آفتابي جهان است. اين در حالي است كه تا قبل از اين بنا هم «چارطاقي‌ها» در نقاط مختلف ايران احداث شده بودند و همين وظيفه را با شيوه‌اي بسيار ساده اما دقيق و حرفه‌اي بر عهده داشتند.
تمامي بناهاي گاهشماري آفتابي در جهان فقط مي‌توانند روزهاي خاصي از سال (مانند روزهاي سرفصل) را مشخص كنند و حتي با سال خورشيدي هم تنظيم نيستند. اما اين بنا با دقت و علمي كه در ساخت آن اجرا شده، قادر است بسياري از جزئيات روزهاي مختلف سال و ماه‌ها را مشخص كند. زرتشتيان با استفاده از اين بنا مي‌توانستند بسياري از مناسبت‌ها و جشن‌هاي سال را روز به روز دنبال كنند و از زمان دقيق آنها آگاه شوند.
بسياري از بناهاي چارطاقي در سطح كشور (به تصور آتشكده) يا به طور كامل تخريب شده و يا تغيير كاربري داده شده است. ولي خوشبختانه تعدادي هم مانند چارطاقي «نياسر» و چارطاقي «تفرش»، سالم مانده و براي ما و نسل‌هاي بعدي باقي مانده‌اند.


متأسفانه بناي «كعبه زرتشت» با آن كه تقريباً سالم باقي مانده است به ثبت ميراث جهاني سازمان ملل نرسيده است! حتي سازمان ميراث فرهنگي هم اين بنا را همراه بناهاي عجايب هفتگانه جديد (كه برج ايفل هم يكي از كانديداها بود) پيشنهاد نداد! حتي با كشف راز اين بنا هم هيچ‌گونه انعكاس و جنجالي به پا نشد!
اين بنا، يك گاهشمار تمام سنگي ثابت در جهان است كه بايد سازندگان آن از بسياري از نكات علميِ جغرافيايي، نجومي، سال كبيسه، انحراف كره زمين نسبت به مدار خورشيد، تفاوت قطب مغناطيسي با قطب جغرافيايي، مسير گردش زمين به دور خورشيد و... را در 2500 تا 3000 سال پيش، در دوران حكومت هخامنشيان آگاهي مي‌بودند. حال آنكه خيلي از آنها را مانند كروي بودن كره زمين و گردش زمين به دور خورشيد را در چهارصد سال اخير در اروپا كشف كردند و به نام خودشان ثبت كردند!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

باغ انار

زماني‌ كه بچه بوديم، باغ انار بزرگی داشتيم كه ما بچه ها خيلی دوست داشتيم، تابستونا كه گرماي شهر طاقت فرسا ميشد، براي چند هفته اي كوچ ميكرديم
به اين باغ خوش آب و هوا كه حدوداً ۳۰ كيلومتري با شهر فاصله داشت، اكثراًفاميل هاي نزديك هم براي چند روزي ميومدن و با بچه هاشون، در اين باغ مهمون ما بودن، روزهاي بسيار خوش و خاطره انگيزي ما در اين باغ گذرونديم اما خاطره اي كه میخوام براتون تعريف كنم، شايد زياد خاطره خوشی نيست اما درس بزرگی شد براي من در زندگيم!
 جايی كه يادمه، اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن چونكه وقت جمع كردن انارها رسيده بود، ۸-۹ سالم بيشتر نبود، اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازي كردن و خوش گذروندن بوديم!
بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازي گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه ها و بوته اي انگوري كه در اين باغ وجود داشت، بعضی وقتا
ميتونستي، ساعت ها قائم شی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه!
بعد از نهار بود كه تصميم به بازي گرفتيم، من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در
دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كه كسی اونجا نيست، شروع ه كندن چاله اي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره اين چاله رو با خاك پوشوند، دهاتی ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چند تاا نار دزدي، هم دلشون خوش بود!
با خودم گفتم، انارهاي مارو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی، بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادم، به هيچ كس هم چيزي در اين مورد نگفتم!
غروب كه همه كار گرها جمع شده بودن و ميخواستن مزدشنو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسيد به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود، پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم، بابا من ديدم كه علي‌ اصغر، انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين!
پدر خدا بيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من كرد، همه منتظر عكس العمل پدر بودن، بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، سيلی محكمي زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انار هارو اونجا چال كنه، واسه زمستون!
بعدشم رفت پيش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچس اشتباه كرد، پولشو بهش داد،۲۰ تومان هم گذاشت روش، گفت اينم بخاطر زحمت اضافت! من گريه كنان رفتم تو اطاق،ديگم بيرون نيومدم!
كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم، صورتمو بوسيد، گفت ميخواستم ازت عذر خواهی كنم! اما اين، تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه هيچوقت با آبروي كسی بازي نكنی،علی اصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي مردي جلو فاميل و درو همسايه، از كار اونم زشت تره!
شب شده بود، اومدم از ساختمون بيرون كه برم تو باغ پيش بچه هاي ديگه، ديدم علی اصغر سرشو انداخته پايين و واستاده پشت در، كيسه اي تو دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره! كيسه رو بردم پيش بابا، بازش كرد، ديديم كيسه اي كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود……
نویسنده:نهاله شهیدی

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

ماهیگیر وکوسه


یک مجله فرانسوی در شماره اخیر خود داستان عاشقانه جالبی را نقل می کند: آرنولد پوینتر، ماهیگیر اهل جنوب استرالیا ماده کوسه سفیدی را که در طور ماهیگیری به دام افتاده بود، از مرگ حتمی نجات می دهد. این موضوع اکنون مشکلی برای ماهیگیر به وجود آورده. ماهیگیر می گوید:
“۲ سال است که این کوسه مرا تنها نگذاشته، همیشه به دنبال من می آید. حضور او همه ماهی ها را فراری می دهد. و من دیگر نمی دانم چه کار باید بکنم؟”
خلاص شدن از دست یک کوسه ۵ متری، به خصوص با وجود قوانین سازمان های حفاظت از محیط زیست کار ساده ای نیست، ولی ظاهرا رابطه احساسی دو طرفه ای بین ماهیگیر و کوسه به وجود آمده.
ماهیگیر می گوید: “هر وقت من قایقم را متوقف می کنم، به قایق نزدیک می شود، به پشت روی آب شناور می ماند تا من شکم و گردنش را نوازش کنم، سپس سر و صدا می کند، چشمانش را بر می گرداند و باله هایش را با خوشحالی به آب می زند!”

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

حرف مشتری گوهر است

بخش پونتیاک شرکت خودروسازی جنرال موتورز شکایتی را از یک مشتری با این مضمون دریافت کرد: «این دومین باری است که برایتان می نویسم و برای این که بار قبل پاسخی نداده اید، گلایه ای ندارم ؛ چراکه موضوع از نظر من نیز احمقانه است! به هر حال موضوع این است که طبق یک رسم قدیمی ، خانواده ما عادت دارد هر شب پس از شام به عنوان دسر بستنی بخورد. سالهاست که ما
پس از شام رای گیری می کنیم و بر اساس اکثریت آراء نوع بستنی ، انتخاب و خریداری می شود. این را هم باید بگویم که من بتازگی یک خودروی شورولت پونتیاک جدید خریده ام و با خرید این خودرو، رفت و آمدم به فروشگاه برای تهیه بستنی دچار مشکل شده است! لطفاً دقت بفرمایید! هر دفعه که برای خرید بستنی وانیلی به مغازه می روم و به خودرو باز می گردم، ماشین روشن نمی شود؛ اما هر بستنی دیگری که بخرم ، چنین مشکلی نخواهم داشت. خواهش می کنم درک کنید که این مساله برای من بسیار جدی و دردسرآفرین است و من هرگز قصد شوخی با شما را ندارم ...
می خواهم بپرسم چطور می شود پونتیاک من وقتی بستنی وانیلی می خرم روشن نمی شود؛ اما با هر بستنی دیگری راحت استارت می خورد؟ مدیر شرکت به نامه دریافتی از این مشتری عجیب ، با شک و تردید برخورد کرد؛ اما از روی وظیفه و تعهد، یک مهندس را مامور بررسی مساله کرد. مهندس خبره شرکت ، شب هنگام پس از شام با مشتری قرار گذاشت. آن دو به اتفاق به بستنی فروشی رفتند. آن شب نوبت بستنی وانیلی بود. پس از خرید بستنی همان طور که در نامه شرح داده شده بود ماشین روشن نشد! مهندس جوان و جویای راه حل ، 3 شب پیاپی دیگر نیز با صاحب خودرو وعده کرد. یک شب نوبت بستنی شکلاتی بود، ماشین روشن شد. شب بعد بستنی توت فرنگی و خودرو براحتی استارت خورد. شب سوم دوباره نوبت بستنی وانیلی شد و باز ماشین روشن نشد! نماینده شرکت به جای این که به فکر یافتن دلیل حساسیت داشتن
خودرو به بستنی وانیلی باشد، تلاش کرد با موضوع منطقی و متفکرانه برخورد کند. او مشاهداتی را از لحظه ترک منزل مشتری تا خریدن بستنی و بازگشت به ماشین و استارت زدن برای انواع بستنی ثبت کرد. این مشاهده و ثبت اتفاق هاو مدت زمان آنها، نکته جالبی را به او نشان داد: بستنی وانیلی پرطرفدار و پر فروش است و نزدیک در مغازه در قفسه ها چیده می شود؛ اما دیگر بستنی ها
داخل مغازه و دورتر از در قرار می گیرند. پس مدت زمان خروج از خودرو تا خرید بستنی و برگشتن و استارت زدن برای بستنی وانیلی کمتر از دیگر بستنی هاست. این مدت زمان مهندس را به تحلیل علمی موضوع راهنمایی کرد و او دریافت پدیده ای به نام قفل بخار(Vapor Lock)
باعث بروز این مشکل می شود. روشن شدن خیلی زود خودرو پس از خاموش شدن به دلیل تراکم بخار در موتور و پیستون ها مسأله اصلی شرکت ، پونتیاک و مشتری بود.
شرح حکایت
مشتریان ما به زبانهای مختلفی سخن می گویند. ایشان از ادبیات متفاوتی برای کلام گفتن بهره می گیرند. اگر حرف مشتری را خوب گوش کنیم ، می توانیم با توجه به لحن گفتار ایشان درک فراتری از آنچه می خواهند به گوش ما برسانند، داشته باشیم. آیا همه حرفهای مشتریان ما باید منطقی ، اصولی و مرتبط با موضوع باشد؟ اگر مشتری چیزی می گوید که به نظر مسخره و بی ربط
است ، یا شکایتی عجیب را طرح می کند، چگونه برخوردی شایسته اوست؟ یک اتفاق نادر برای یک مشتری و پیام بظاهر احمقانه او می تواند روشنگر مسیر بهترین و زبده ترین مهندسان جنرال موتورز باشد. مثال ساده ای که نقل شد تأکید بر این موضوع دارد که مشتری بهترین راهنما و کمک ما دربهتر شدن محصول و خدمات بنگاه ماست. اگر در پی نوآوری هستیم ، باید به طور جدی سازوکار «خوب گوش دادن» و «شنیدن» صدای مشتری را طراحی کنیم. شما مشتریان خود را می شناسید؟ صدایشان به گوشتان می رسد؟ بی ربط و با ربط، حرف مشتری گوهر است.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

پخش مستقیم جام جهانی فوتبال 2010 فهرست کانال های ماهواره ای پخش (معرفی برنامه کانالها)

1.کسانی که LCD دارن از پخش آزاد کانال دو آلمان ZDF نهایت لذت رو خواهند برد چون تصویر این کانال با نسبت واقعی 16 به 9 خواهد بود.
تنها کانالی که از طریق ماهواره به شکل آزاد پخش زنده خواهد داشت کانال ZDF خواهد بود که هزینه هنگفتی رو بابت این پخش آزاد پرداخت کرده.بعضی بازی های این مجموعه از کانال ARD DAS ERSTE پخش خواهد شد.


2.کانال های ملی ترکیهTRT ترکست که با کد بیس پخش مستقیم خواهند داشت .


3.کانال Liderآذربایجان که به شکل کد شده بیس پخش مستقیم خواهد داشت.


4.شبکه سه IRIB3 که کیفیت صدا و تصویر خوبی داره همین طور گزارشگر خوب (فردوسی پور،میرزایی و با ارفاق خیابانی) اما با کمال تاسف تماشا از این کانال زجرآوره چون یک تصویر رو از اول مسابقه تا اخرش صدبار باید ببینیم ،بعضی صحنه های حساس مسابقه رو به دلیل سانسور از دست می دیم و 6 ثانیه هم تاخیر داره که لذت تماشای فوتبال رو از بین می بره.


5.کانال RAIایتالیا که البته هر روز فقط یک بازی پخش می کنه و با کدهای سکا باز می شن.


6.کانال های الجزیره اسپورت مثبت که با کارت یا شیرینگ قابل یاز گشایی است،کسانی که رسیور اچ دی وLCD HD دارن از کیفیت فوق العاده کانال HD JSC SPORT لذت کامل خواهند برد تصاویری که از مبدا اچ دی فیلمبرداری می شه و پخش اون هم اچ دی خواهد بود با رزولوشنی چهار برابر حالت MPEG2 معمول.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

موز سبز یا رسیده ؟

موز کاملا رسیده ماده ای تولید میکند بنامTNF که توان مقابله با سلولهای غیر عادی (سرطانی) را دارد ، هر چه موز رسیده تر باشد لکه های قهوه ای رنگ روی پوست آن بیشتر میشود هر چه این لکه های قهوه ای بیشتر باشند، سیستم ایمنی بدن را بیشتر افزایش میدهند .بنا بر تحقیقات دانشمندان ژاپنی، در مقایسه با میوه هایی مانند انگور ، سیب‘ هندوانه،آناناس ، گلابی و خرمالو ، موز با افزایش تعداد گلبولهای سفید و بالا بردن سیستم ایمنی و تولید ماده تی ان اف ، بهترین نتیجه را داده بنا بر همین تحقیقات موز کاملا رسیده با خالهای قهوه ای روی پوست آن 8 برابر بیش از موز سبز سیستم ایمنی در مقابل سرطان را بالا میبرد.
دانشمندان ژاپنی خوردن 1 یا 2 موز در روز را توصیه میکنند

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

سخنانی ارزنده و آموزنده از استاد دکتر علی شریعتی

نان


دموکراسی می گوید: رفیق، حرفت را خودت بزن،
نانت را من می خورم.


مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.


فاشیسم می گوید: رفیق، نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن ...


اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.


اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده
و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،
اما آن حرفی را که ما می گوییم بزن!

زن


زن عشق می كارد و كینه درو می كند ...


دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.


می تواند تنها یك همسر داشته باشد


و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!


برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است


و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ...


در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...


او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی!


او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی ...


او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ...


او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...


او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟


و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...


و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند


چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،


زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛


گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛


سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...


و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...!


و این رنج است

انسانها
ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و ...


دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدم‌ها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.


دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.


دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.


دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم هستند
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.


بد گویی


هر کس بد ما به خلق گوید


ما صورت او نمی خراشیم


ما خوبی او به خلق گوییم


تا هر دو دروغ گفته باشیم!


خواستن


وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند
وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است


وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است
وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است


وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

راه


نامم را پدرم انتخاب کرد!


نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!


دیگر بس است!


راهم را خودم انتخاب خواهم کرد ...



گلواژه هایی کوتاه، با مفاهیمی زیبا از دکتر علی شریعتی


وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است


اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است


اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم. این زندگی من است


دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند


اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری
به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق
آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد

آخرین نگاه

کدوم انگشتتو بیشتر دوست داری؟(شخصیت شناسی)

آیا تا به حال بطور دقیق به انگشتان دستان خود نگاه كرده‌اید؟ تا به حال فكر كرده‌اید كه به کدامیك علاقه بیشتری نسبت به بقیه دارید؟ با دقت نگاه كنید، سپس توضیح مربوط به آن را بخوانید.
انگشت شماره 1
این انگشت نماد مسایل مادی و ثروت است و كسانی كه این انگشت را انتخاب می‌كنند، اقتصاد دانان خوبی هستند و معمولا از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارند.
انگشت شماره 2
این انگشت نماد كار می‌باشد و اشخاصی كه به این انگشت اهمیت بیشتری می‌دهند انسان‌های کاری هستند و بطور كلی وجدان كاری خوبی دارند و موفقیت زیادی در كارها دارند.
انگشت شماره 3
این انگشت میزان اهمیت به خود فرد را نشان می‌دهد، افرادی كه این انگشت را انتخاب می‌كنند، در مورد همه چیز اول به خود اهمیت داده و تا حدودی خودپرست و خودخواه هستند.
انگشت شماره 4
این انگشت نماد محبت و عشق است و كسانی كه این انگشت را انتخاب می‌كنند، انسان‌های احساساتی و عاطفی هستند و همواره به دنبال محبت و خوشحال كردن دیگران هستند.
انگشت شماره 5
این انگشت نماد خانواده و فرزند هست و كسانی كه به این انگشت علاقمند هستند، افرادی هستند كه به خانواده پایبند بوده و به زندگی مشترك و بطور كلی روابط بین افراد اهمیت می‌دهند.

خوردن میوه ها

We all think eating fruits means just buying fruits,
cutting it and just popping it into our mouths.
It's not as easy as you think.
It's important to know how and when to eat.
همه ما فکر میکنیم که خوردن میوه یعنی خرید میوه، پوست کندنش و فقط گذاشتنش توی دهان
به این سادگی که فکر میکنید نیست
بسیار مهم است که بدانیم چگونه و چه وقت باید میوه بخوریم


What is the correct way of eating fruits?
راه صحیح خوردن میوه ها چیست؟


IT MEANS NOT EATING FRUITS AFTER YOUR MEALS! * FRUITS SHOULD BE EATEN ON AN EMPTY STOMACH.
این است که میوه ها را بعد از مصرف غذا نخورید
میوه ها باید زمانی خورده شوند که معده خالی است


If you eat fruit like that, it will play a major role to detoxify your system,
supplying you with a great deal of energy for
weight loss and other life activities.
اگر میوه ها را به آن صورت بخورید، نقش مهمی در مسموم کردن سیستم بدنتان خواهند داشت
بدنتان را با مقدار زیادی انرژی تامین میکنند
که این انرژی به جای مفید بودن باعث از دست دادن وزن و
کاهش قدرت برای انجام دیگر فعالیتهای زندگی میشود


FRUIT IS THE MOST IMPORTANT FOOD.
Let's say you eat two slices of bread and then a slice of fruit.The slice of fruit is ready to go straight through the stomach into the intestines,
but it is prevented from doing so.
میوه مهم ترین خوراکهاست
برای مثال درنظر بگیرید که دو تکه نان و یک تکه میوه خورده اید
تکه میوه آماده است که مستقیما وارد معده تان و روده تان شود
اما به دلیل آن دو تکه نان، از ورود سریع آن به معده جلوگیری می شود


In the meantime the whole meal rots and ferments
and turns to acid. The minute the fruit comes into
contact with the food in the stomach and digestive juices,
the entire mass of food begins to spoil....
در این بین همه غذا فاسد شده، تخمیر میشود و به اسید تبدیل میشود
به محض اینکه درون معده، میوه با غذا و آنزیمهای گوارشی
تماس پیدا میکند، همه حجم غذا شروع به ازبین رفتن و فاسد شدن میکند


So please eat your fruits on an empty stomach or
before your meals! You have heard people complaining — every time I eat watermelon I burp,
when I eat durian my stomach bloats up,
when I eat a banana I feel like running to the toilet, etc — actually all this will not arise if you eat the fruit on an empty stomach. The fruit mixes with the putrefying other food and produces gas and hence you will bloat!
پس لطفا میوه های خود را زمانی مصرف کنید که معده تان خالی است
و یا قبل از خوردن وعده های غذاییتان میل کنید
شما بارها شنیده اید که بسیاری شکایت میکنند که
هر زمان که هنوانه میخورم، غذا بالا می آید، و یا هر زمان که میوه درخت قهوه سودانی را می خورم معده ام نفخ میکند، زمانی که موز میخورم همش حس اینکه باید فورا به دستشویی بروم را دارم و غیره- در حقیقیت همه اینها اتفاق نخواهند افتاد اگر میوه را زمانی بخورید
که معده تان خالی است. میوه ها با غذای فاسد شده ترکیب میشوند
و گاز تولید میکنند و درنتیجه شما بالا می آورید


Graying hair, balding, nervous outburst, and dark circles under the eyes all these will NOT happen
if you take fruits on an empty stomach.
سفیدی مو، تاس شدن، عصبانیت و گودی های سیاه زیر چشم،
همه شان اتفاق نخواهند افتاد اگر با معده خالی میوه میل کنید


There is no such thing as some fruits, like orange
and lemon are acidic, because all fruits become
alkaline in our body, according to Dr. Herbert Shelton
who did research on this matter. If you have mastered the correct way of eating fruits, you have the Secret of beauty, longevity, health, energy, happiness and normal weight.
با توجه به تحقیقات دکتر هربرت شلتون، بایستی بدانیم که چنین
موضوعی صحیح نیست که بعضی از میوه ها مانند پرتقال، نارنج
و لیمو خودشان اسیدی هستند. چرا که همه میوه ها در بدن قلیایی میشوند
اگر شما روش صحیح میوه خوردن را کاملا بیاموزید
شما به راز زیبایی، عمر طولانی، سلامت، انرژی، شادابی
و وزن طبیعی دست پیدا خواهید کرد،


When you need to drink fruit juice - drink only fresh fruit juice, NOT from the cans.
Don't even drink juice that has been heated up.
Don't eat cooked fruits because you don't get the nutrients
at all. You only get to taste.
Cooking destroys all the vitamins.
زمانی که نیاز دارید که آب میوه بنوشید- فقط آب میوه تازه بنوشید نه آب میوه کنسروها. حتی آب میوه هایی که بسیار سفت هستند را ننوشید
میوه های پخته شده را نخورید چرا که هرگز ماده مغذی میوه ها را دریافت نخواهید کرد
تنها مزه شان را دریافت میکند
پختن، تمام ویتامین ها را از بین میبرد


But eating a whole fruit is better than drinking the juice.
If you should drink the juice, drink it mouthful by mouthful slowly, because you must let it mix with your saliva
before swallowing it. You can go on a 3-day fruit fast to cleanse your body. Just eat fruits and drink fruit juice throughout the 3 days and you will be surprised
when your friends tell you how radiant you look!
اما به هرحال خوردن میوه کامل بهتر از نوشیدن آب آن است
اگر باید آب میوه بنوشید طوری بنوشید که دهانتان پر شود و
آن را آرام آرام غورت دهید
چرا که باید اجازه دهید که آب میوه با بزاق دهانتان قبل از غورت دادن آن کاملا ترکیب شود
میتوانید برای پاکسازی بدنتان 3 روز روزه ی میوه بگیرید
به مدت 3 روز فقط میوه بخورید
و در آخر متعجب میشوید از اینکه دوستانتان به شما میگویند که چقدر پوستتان درخشان و صاف شده است


KIWI: Tiny but mighty.
This is a good source of potassium, magnesium,
vitamin E & fiber.
Its vitamin C content is twice that of an orange.
کیوی: میوه کوچک اما بسیار مقوی
این میوه منبع خوبی از پتاسیم، منیزیم، ویتامین ای و فیبر است
حجم ویتامین سی این میوه دوبرابر حجم ویتامین سی پرتقال است


APPLE: An apple a day keeps the doctor away?
Although
an apple has a low vitamin C content, it has antioxidants
& flavonoids which enhances the activity of vitamin C thereby helping to lower the risks of colon cancer,
heart attack & stroke.
سیب: روزانه خوردن یک سیب، دکتر را از شما دور میکند
اگرچه سیب مقدار کمی ویتامین سی دارد، اما دارای آنتی اکسیدانها و فلاونهاست (ماده شیمیایی بیرنگ و متبلور) که هر دوی اینها
فعالیت ویتامین سی در بدن را زیاد کرده
و تسهیل می بخشند و درنتیجه ریسک مبتلا شدن به سرطان روده،
حملات قلبی و سکته کاهش پیدا میکند


STRAWBERRY: Protective Fruit.
Strawberries have the highest total antioxidant power
among major fruits & protect the body from cancer-
causing, blood vessel-clogging free radicals.
توت فرنگی: میوه محافظ
توت فرنگی بالاترین قدرت اکسیدانها را در میان اکثر میوه ها دارد
و از بدن در برابر ابتلا به سرطان،
گرفتگی رگها و رادیکالهای آزاد محافظت میکند


ORANGE : Sweetest medicine.
Taking 2-4 oranges a day may help keep colds away,
lower cholesterol, prevent & dissolve kidney stones
as well as lessens the risk of colon cancer.
پرتقال: دارویی شیرین
مصرف روزانه 2 تا 4 عدد پرتقال جلوی سرماخوردگی را میگیرد
کلسترول را کم میکند
از ایجاد سنگ در بدن جلوگیری کرده و یا سنگهای موجود در بدن را
از بین میبرد و همچنین ریسک ابتلا به سرطان روده را کاهش میدهد


WATERMELON: Coolest thirst quencher.
Composed of 92% water, it is also packed with a giant dose
of glutathione, which helps boost our immune system.
They are also a key source of lycopene — the cancer
fighting oxidant. Other nutrients found in watermelon
are vitamin C & Potassium.
هندوانه: بهترین تسکین دهنده تشنگی
از 92% آب تشکیل شده است
همچنین حاوی بالاترین دوز گلاتاتیون است که
به بالارفتن سیستم دفاعی بدن کمک میکند
همچنین آنها اصلی ترین منبع لیکوپین هستند که اکسیدانی برای مبارزه با سرطان است
دیگر مواد مغذی موجود در هندوانه ویتامین سی و پتاسیم هستند


PAPAYA: Top awards for vitamin C.
They are the clear winners for their high vitamin C content..
It is rich in carotene; this is good for your eyes.
عنبه (انبه): نشان بالاترین برای ویتامین سی
آنها بهترین برندگان برای داشتن بالاترین میزان ویتامین سی هستند
این میوه سرشار از کاروتین است که حاوی ویتامین آ بوده
و برای چشم ها مفید میباشند


Drinking Cold water after a meal = Cancer!
Can u believe this??
It is nice to have a cup of cold drink after a meal.
However, the cold water will solidify the oily stuff that
you have just consumed. It will slow down the digestion... Once this 'sludge' reacts with the acid, it will break down
and be absorbed by the intestine faster than the solid food.
It will line the intestine. Very soon, this will turn into fats
and lead to cancer.
It is best to drink hot soup or warm water after a meal.
نوشیدن آب سرد بعذ از غذا = سرطان
میتوانید باور کنید؟
شاید نوشیدن یک لیوان آب سرد بعد از غذا، بسیار لذت بخش است
اما آب سرد مواد روغنی که در آن لحظه مصرف کرده اید را سفت میکند
روند هضم غذا را کند میکند
زمانی که این رسوبها با اسید واکنش نشان میدهند و شکسته میشوند
و سریعتر از غذاهای جامد، توسط روده جذب میشوند
بسیار سریع این امر موجب چاقی و سپس سرطان میشود
بهتر این است که بعد از غذا، سوپ گرم و یا آب ولرم مصرف کنید




A serious note about heart attacks
متنی مهم در مورد حملات قلبی


HEART ATTACK PROCEDURE': (THIS IS NOT A JOKE!) (مراحل حملات قلبی (این یک شوخی نیست
women should know that not every heart attack symptom
is going to be the left arm hurting.
Be aware of intense pain in the jaw line.
You may never have the first chest pain during the course
of a heart attack. Nausea and intense sweating are also common symptoms. Sixty percent of people who have
a heart attack while they are asleep do not wake up.
Pain in the jaw can wake you from a sound sleep.
Let's be careful and be aware. The more we know
the better chance we could survive.
خانمها باید بدانند که تنها نشانه حمله قلبی، احساس درد در
بازوی چپ نمیباشد
به درد شدید در ناحیه فک و آرواره بسیار توجه کنید
هرگز اولین درد در ناحیه قفسه سینه را در هنگام حمله قلبی نخواهید داشت
حالت تهوع و عرق کردن شدید از نشانه های معمول است
تقریبا60 درصد مردم که دچار حمله قلبی در خواب شدند
دیگر هرگز بیدار نشدند
درد آرواره ممکن است شما را از خوابی آرام بیدار کند
بهتر است مراقب باشید و آگاه
هرچقدر بیشتر بدانیم، شانس بیشتری برای نجات یافتن داریم

استفاده از ظروف مسی وآهنی

معروف است که پزشکان به کسانی که از درد مفاصل رنج می‌برند، داشتن یک دست‌بند مسی را توصیه می‌کنند و دلیل این امر را هم کمبود یون‌های مسی در خون ذکر می‌کنند که با تماس دست‌بندهای مسی با پوست بخشی از این کمبود جبران شده و از درد مفاصل کاسته می‌شود.
از سوی دیگر محققین، یکی از علت‌های بروز بیماری آلزیمر را رسوب یون‌های آلومینیوم در مغز عنوان می‌کنند.
تا چند دهه پیش، مردم کشور ما رسم داشتند برای پخت غذا مخصوصاً خورشت و آش از قابلمه‌های مسی استفاده می‌کردند و یک کفگیر آهنی داشتند به نام حسوم که موقع پخت غذا دائم درون آن قرار می‌گرفت ...
هیچ‌کس نمی‌دانست چرا باید این کفگیر درون قابلمه مسی قرار بگیرد، فقط می‌دانستند برای پخت غذا خیلی لازم می‌باشد.
داستان از این قراره که بدن (مخصوصاً مغز) برای سلامت و نشاط و کنترل اسیدلاکتیک و کورتیزول به ٦ میلیارد یون مس نیاز دارد و به همین نسبت یون آهن.
کمبود یون مس باعث میشه شما دائم احساس رخوت و خواب آلودگی و کسالت کنید و مدام دهن‌دره کنید. در ضمن هیچ کارخانه داروئی نمی‌تونه از یون یک عنصر برای شما قرص تهیه کنه ... و اونی که مثلاً به اسم قرص آهن به خورد شما می‌دهند شامل مولکول آهن هستش که برای بدن هیچ کاربردی نداره.
ولی تا این جا بدونید که غذا موقع پخت در درون قابلمه مسی، از یون آزاد شده این ظرف استفاده می‌کند و در بدن شما فوق‌العاده احساس نشاط و انرژی ایجاد می‌‌کنه دیگه از اون دهن‌درگی و خمیازه و کسالت خبری نیست و باعث طول عمر مفید و سلامتی جسمی مخصوصاً برای خانم‌ها نزدیک به دوران عادت ماهیانه دارد.
ولی یک دفعه توی دهه ٥٠ از این نون خشکی‌ها اومدند و داد می‌زدند (قابلمه مسی ...... کفگیر آهنی خریداریم .....) و با یک قیمت مناسب این قابلمه‌ها را خریدند و به جاش قابلمه آلمینیومی می‌دادند که بهش می‌گفتند روحی. هیچکس توی اون دهه نفهمید این همه قابلمه مسی کجا قراره بره؟
بعدش هم که الان ظرف‌های استیل و تفلون و این مزخرفات اومده که مدعی هستند غذا توش زود می‌پزه و به کف ظرف نمی‌چسبه. ولی مردم ما خبر ندارند که همین یون‌های مضر در این ظروف عامل سرطان هستند و به راحتی یون سرب و آلمینیوم و ..... می‌تونند در جا، یک کودک ٦ ماهه را ظرف یک سال به بیماری‌های کمبود خونی و سرطان و یک فرد بزرگسال را در طی ٥ سال به بیماری‌های کبدی و خونی و طحال دچار کند و بعدش هم سرطان.
من به همه دوستان پیشنهاد می‌کنم حتماً برای پخت غذا (مخصوصاً غذاهای آبکی) از قابلمه مسی و کفگیر آهنی استفاده کنند. حداقل برای یک بار هم شده تا ظرف سه روز اثر آن را روی بدن خودتون ببینید.
حالا جالبه توی شمال ایران موقع پخت خورشت (مخصوصاً فسنجون) یک تیکه آهن یا نعل اسب می‌اندازند وسط خورشت تا حسابی رنگ بگیره ..... این کار باعث آزاد شدن یون‌های آهن و سلامتی بدن می‌شود. اگر دقت کنید مردم مازندران و گیلان تقریباً در حد صفر دچار بیماری‌های خونی و سرطان خون می‌شوند.