۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

شاه می بخشد، شیخ علی خان نمی بخشد

گاهی اتفاق می­افتد که از مقام بالاتر دستوری صادر می­شود ولی بخش مربوطه صدور چنان دستوری را مقرون صلاح و مصلحت ندانسته از اجرای آن خودداری می­کند.
در چنین موقع حواله گیرنده با طنز و کنایه می­گوید : «عجب دنیایی است. شاه می­بخشد شیخ علی خان نمی­بخشد.»
باید دید این «شیخ علی خان» کیست و فرمان شاه را به چه جهت نکول می­کرد ؟
شیخ علی خان شب­ها با لباس مبدل به محلات و اماکن عمومی شهر می­رفت تا از اوضاع مملکت با خبر شود. به مستمندان و ایتام مخصوصا طلاب علوم بذل و بخشش زیاد می­کرد. ابنیه خیریه و کاروانسراهای متعددی به فرمان این وزیر با تدبیر در گوشه و کنار ایران ساخته شده است که همه را امروزه به غلط «شاه عباسی» می­گویند.
شیخ علی خان با وجود قهر و سخط «شاه سلیمان» شخصیت خود را حفظ می­کرد و تسلیم هوسبازی­هایش نمی­شد چنان که هر قدر شاه سلیمان به او اصرار می­کرد که شراب بنوشد امتناع می­کرد. حتی یکبار در مقابل تهدید شاه پیغام داد : «شاه بر جان من حق دارد اما بر دینم من حقی ندارد.»
یکی از عادات شاه سلیمان این بود که در مجالس عیش و طرب شبانه هنگامی که سرش از باده­ی ناب گرم می­شد دیگ کرم و بخشش وی به جوش می­آمد و به نام رقاصه­ها مغنیان مجلس مبلغ هنگفتی حواله صادر می­کرد که صبح بروند از شیخ علی خان بگیرند.
چون شب به سر می­رسید و بامدادان حواله­ها صادره را از نزد شیخ علی خان می­بردند همه را یکسره و بدون پروا نکول می­کرد و به بهانه­ی آن­که چنین اعتباری در خزانه موجود نیست، متقاضیان را دست از پا درازتر برمی­گردانید.
در واقع شاه می­بخشید، شیخ علی خان نمی­بخشید و از پرداخت مبلغ خودداری می­کرد. در سفرنامه­ی «انگلبرت» هم آمده : «او با قدرت کامله­ای که داشت حتی می­توانست وقتی که شاه می­بخشد او نبخشد.»

هیچ نظری موجود نیست: